معنی جاروب شده، متمایل، پیچ دار، پیچ خورده، کج شده, معنی جاروب شده، متمایل، پیچ دار، پیچ خورده، کج شده, معنی [اcmf abi، kتkاdg، /d] bاc، /d] omcbi، l[ abi, معنی اصطلاح جاروب شده، متمایل، پیچ دار، پیچ خورده، کج شده, معادل جاروب شده، متمایل، پیچ دار، پیچ خورده، کج شده, جاروب شده، متمایل، پیچ دار، پیچ خورده، کج شده چی میشه؟, جاروب شده، متمایل، پیچ دار، پیچ خورده، کج شده یعنی چی؟, جاروب شده، متمایل، پیچ دار، پیچ خورده، کج شده synonym, جاروب شده، متمایل، پیچ دار، پیچ خورده، کج شده definition,